نمایش تکی

عهد یک مرد حبه قندی(دیابتی)

- تاریخ انتشار 02:52 1392/09/10  

عهد یک مرد حبه قندی(دیابتی)

   امواج زرین خورشید در میان طبقات آسمان و زمین خودنمایی می کند، این در حالیست که سوز و سرمای پائیزی با رگ و ریشه درختان دست و پنجه نرم کرده و به برگ های رنگارنگ درختان خاطر نشان می کند زمان کوچ فرا رسیده است،دیگر درنگ مجاز نیست! اکنون زمانی فرا رسیده است که پس از طنازی های فراوان بر آغوش گسترده درختان باید بر آغوش گرم زمین فرود آمد و آرام گرفت. 

   او نیز بر روی برگ های خفته بر روی زمین قدم می گذارد و به آهنگ دل نواز خش خش برگ ها گوش فرا می دهد و زیر لب می گوید: 

        " بهار شادی آفرین نوزادی، نوباوگی، نوپایی و نونهالی

              " تابستان مسرت بخش نوجوانی، جوانی و بزرگ سالی

                     " پائیز رنگارنگ میانسالی

                             " زمستان اندیشمندانه کهنسالی 

                                    " را پایانی جز مرگ نیست!!"

   همان طور که علامت های سوال گذر عمر یک به یک در جلوی چشم هایش در یک صف حرکت می کردند،برای یکی جوابی بود و دیگری را پاسخی نمی یافت. وارد فروشگاه بزرگی شد، لیست خرید را از جیبش بیرون آورد و به سمت بخش مواد غذایی رفت. هنوز چند قدمی برنداشته بود که نگاهش به چیزی گره خورد. بسته های رنگارنگ شیرینی و شکلات چنان چشمک زنان دلبری می کردند که بدون تامل دستش را به سوی بسته ها نشانه رفت اما در این میان حرف های پزشک معالش را به یاد آورد "پدرم! شیرینی برای شما سم است!"

    بی درنگ برمی گردد تا به حرکت خود ادامه دهد که کودکی را در کنار خود می بیند،از کودک می پرسد: شیرینی می خواهی پسرم؟

   کودک با نگاهی معصومانه در چشم های مرد می نگرد و می گوید: آره اما نمی تونم بخورم! 

   مرد می پرسد: چرا؟ و کودک با نگاهی نافذتر از قبل می گوید: من انسولین می زنم، آخه بابام میگه من خیلی شیرینم!

   پس از گفتن این جمله هر دو می خندند اما طعم خنده هایشان مانند قهوه برزیلی چنان تلخ است که با تمامی شیرینی های دنیا شیرین نمی گردد. 

   اشک در چشم های مرد نقش می بندد، کاسه بلورین چشم هایش می شکند. بدون آن که قلمی از لیست خریدش را بردارد به سمت درب خروجی می رود، در زیر لب زمزمه می کند: طفلکی کودک های دیابتی و به فکر فرو می رود با آهی عمیق که از ریشه جانش به پا می خیزد می گوید: چه سخت است تهیه سرنگ و انسولین برای خانواده های نیازمندی که کودک دیابتی دارند!!

   هنوز افکارش درگیر کودک دیابتی، انسولین و مخارج درمان بیماری دیابت است که نگاهش با جسمی گره می خورد، از فرط خوشحالی چشم هایش همچون الماس می درخشد، آن جسم چه می تواند باشد؟؟!!

    یک صندوق استوانه ای به جنس چوب و شیشه که روی آن نوشته شده
               
" کمک به بیماران نیازمند دیابتی "

تحت نظارت سازمان بهزیستی

بنیاد پیشگیری و کنترل دیابت

      و اکنون عشق و انسان دوستی در چشم هایش موج می زند و می گوید:

                عهد یک مرد: " سهم من در هر روز مبلغ نیم کیلو شیرینی برای بیماران نیازمند دیابتی " 



پایان پیام/ ش 168
واحد مشارکت های مردمی بنیاد خیریه پیشگیری و کنترل دیابت
انجمن توسعه سلامت مهر پارسی



بازگشت




           


  • دفتر مرکزی: مشهد- بلوار سجاد- مقابل خیابان میلاد- پلاک 56
  • صندوق پستی : 558-91865
  • کد پستی : 9186694748
  • تلفکس : 1-37650400-051
  • ایمیل : info@diabetf.com